|
پیامبر گرامی اسلام صلّیالله علیه وآله میفرماید : من سعادت المرء الزّوجة الصّالحة
یکی از عوامل سعادت انسان همسر شایسته است
(وسائل الشّیعه، ج14، ص23)
مسأله : زنی که عقد دائم شده حرام است بدون اجازه شوهر از خانه بیرون برود هر چند با حقّ شوهر منافات نداشته باشد ، و باید خود را برای لذّتهای جنسی هر وقت که او میخواهد تسلیم نماید و بدون عذر شرعی از نزدیکی کردن او جلوگیری نکند . و تهیّه غذا و لباس و منزل زن و تهیّه احتیاجاتش مادامی که به وظیفهاش عمل مینماید بر شوهر واجب است و اگر تهیّه نکند ، چه توانایی داشته باشد یا نداشته باشد ، مدیون زن است .
(رساله عملیّه، احکام عقد دائم)
حقّ مرد بر زن
امام باقر علیهالسّلام فرمود : زنی به خدمت رسول خدا صلّیالله علیه وآله شرفیاب شد و عرض کرد حقّ شوهر بر زن چیست ؟
حضرت فرمود : تطیعه و لا تعصیه ، و لا تصدّق من بیتها شیئاً الّا باذنه ، و لا تصوم تطوّعاً الّا باذنه ، و لا تمنعه نفسها و ان کانت علی ظهر قفت ، و لا تخرج من بیتها الّا باذنه ، فان خرجت بغیر اذنه لعنتها ملائکة السّماء و ملائکة الارض و ملائکة الغضب و ملائکة الرّحمة حتّی ترجع الی بیتها . زن باید که فرمانبردار شوهر باشد و از او نافرمانی نکند ، از متاع خانه چیزی بدون اجازه شوهر صدقه ندهد ، روزه مستحبّی نگیرد مگر به اذن شوهر ، او را از خود منع نکند اگر چه بر جهاز شتر باشد ، و بدون اذن شوهر از خانه بیرون نرود ، که اگر بدون اذن او بیرون رود فرشتگان زمین و آسمان و فرشتگان رحمت و عذاب او را لعنت کنند تا به خانهاش باز گردد .
حدیث دیگر
رسول اکرم صلّیالله علیه وآله فرمود : حقّ الرّجل علی المراة انارة السّراج و اصلاح الطّعام و ان تستقبله عند باب بیتها فترحّب و ان تقدّم الیه الطّست و المندیل و ان توضّاه و ان لا تمنعه نفسها الّا من علّة . حقّ مرد بر زن این است که زن چراغ خانه را روشن کند ، غذا را آماده کند ، هنگام ورود مرد تا در خانه به استقبال او برود و خوشامد بگوید ، آب روی دستش بریزد ، و بدون عذر خود را از او دریغ ننماید .
جهاد زن
امام هفتم فرمود : جهاد المراة حسن التّبعلّ . جهاد زن به نیکو شوهرداری است (زیرا زندگی و سامان دادن به آن و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات مادّی و معنوی کمتر از جهاد نیست)
رضایت شوهر
پیامبر گرامی اسلام صلّیالله علیه وآله فرمرد : ویل لامراة اغضبت زوجها، و طوبی لامراة رضی عنها زوجها . وای بر زنی که شوهر خویش را به خشم آورد ، و خوشا به حال زنی که شوهرش از وی خشنود باشد .
زنی که از رختخواب شوهر جدا بخوابد
رسول اکرم صلّیالله علیه وآله فرمود : اذا با تت المراة هاجرة فراش زوجها لعنتها الملائکة حتّی تصبح . زنی که دور از بستر شوهرش شب را به روز آورد فرشتگان تا صبح او را لعنت میکنند .
پاداش زن صبور
نبیّ مکرّم اسلام صلّیالله علیه وآله میفرماید : من صبر علی سوء خلق زوجها اعطاها مثل ثواب آسیة بنت مزاحم . هر زنی که بر بداخلاقی شوهرش صبر کند خداوند مانند پاداش آسیه دختر مزاحم به او عطا نماید .
زنی که شوهر از او راضی باشد
رسول خدا صلّیالله علیه وآله فرمود: ایّما امراة ماتت و زوجها عنها راض دخلت الجنّة . هر زنی که بمیرد و شوهرش از او راضی باشد به بهشت میرود .
زن و بوی خوش برای شوهر
علی علیهالسّلام فرمود: لتطیّب المراة المسلمة لزوجها . زن مسلمان باید خود را برای شوهرش خوشبو کند .
حدیث دیگر
امام صادق علیهالسّلام فرمود: ایّما امراة تطیّبت لغیر زوجها لم یقبلالله منها صلوة حتّی تغتسل من طیبها لغسلها من جنابتها . هر زنی که برای غیرشوهر خود را خوشبو نماید خداوند هیچ نمازی از او قبول نکند تا اینکه از این خوشبو کردن غسل کند همچنان که از جنابت غسل کند.
زینت زن برای شوهر
پیامبر گرامی اسلام صلّیالله علیه وآله فرمود : علیها ان تتطیّب با طیب طیبها و تلبس احسن ثیابها و تزیّن با حسن زینتها و تعرض نفسها علیه غدوة و عشیّة . بر زن لازم است که بهترین عطر خود را به کار برد و بهترین لباس را بپوشد و به زیباترین شکل زینت کند و خود را صبح و شام بر شوهرش عرضه نماید.
سفارش دیگر به زنان
امام باقر علیهالسّلام فرمود: لا ینبغی للمراة ان تعطّل نفسها و ان تعلّق فی عنقها قلادة . شایسته نیست زن خود را رها کند و زینت نکند گر چه با یک گردنبند باشد.
همنشینی با فاطمه زهرا(س)
رسول خدا صلّیالله علیه وآله فرمود : ثلاث من النّساء یرفع الله عنهنّ عذاب القبر و یکون محشر هنّ مع فاطمة بنت محمّد (صلّیالله علیه وآله): امراة صبرت علی غیرة زوجها، و امراة صبرت علی سوء خلق زوجها، و امراة وهبت صداقها لزوجها یعطی الله کلّ واحدة منهنّ ثواب الف شهید و یکتب لکلّ واحدة منهنّ عبادة سنة . خداوند از سه گروه از زنان عذاب قبر را برمیدارد و رستاخیزشان با فاطمه دختر محمّد (صلّیالله علیه وآله) خواهد بود : زنی که بر غیرت شوهرش صبر کند، زنی که بر بداخلاقی شوهرش صبر کند ، و زنی که مهرش را به همسرش ببخشد . خداوند به هر یک از آنان ثواب هزار شهید عطا میکند و نیز برای هر یک از آنان پاداش یک سال عبادت مینویسد .
نگاه زن به مرد نامحرم
حضرت رسول اکرم صلّیالله علیه وآله میفرماید : اشتدّ غضب الله علی امراة ذات بعل ملات عینها من غیر زوجها . خشم خدا شدید است بر آن زن شوهرداری که چشم خویش را با نگاه به اجانب پر کند .
زنانی که از هر در بهشت بخواهند، وارد میشوند
پیامبر بزرگوار اسلام صلّیالله علیه وآله فرموده است : اذا صلّت المراة خمسها و صامت شهرها و احصنت فرجها و اطاعت بعلها فلتد خل من ایّ ابواب الجنّة شاءت . وقتی که زنی نماز پنجگانهاش را بخواند و ماه رمضان را روزه بگیرد و دامن خود را حفظ کند و از شوهر خویش اطاعت نماید ، از هر دری از درهای بهشت که بخواهد ، وارد میشود .
خیر دنیا و آخرت برای مرد
رسول گرامی خدا صلّیالله علیه وآله از خداوند عزّ و جل نقل میکند که میفرماید : اذا اردت ان اجمع للمسلم خیر الدّنیا و خیر الاخرة جعلت له قلباً خاشعاً و لساناً ذاکراً و جسداً علی البلاء صابراً و زوجة مومنة تسرّه اذا نظر الیها و تحفظه اذا غاب عنها فی نفسها و ماله . وقتی بخواهم خیر دنیا و آخرت را برای مرد مسلمانی گرد آورم [چهار چیز به او میدهم] 1- دلی متواضع و با پروا 2- زبانی که ذکر گوید 3- بدنی که بر بلا صبر و استقامت کند 4- زن با ایمانی که چون به او نگاه کند خوشحال و شاد شود و در نبودن شوهر، عفیف و در اموال او امین باشد . خ
اخلاق شوهر نسبتبه همسر
1- حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام ميفرمايند : «فدارها علي کل حال واحسن الصحبة لها فيصفو عيشک[1] ; هميشه با همسرت مدارا کن، و با او به نيکي همنشيني کن تا زندگيتباصفا شود »
از تکبر و خشونتبپرهيز
2-پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايند : «خير الرجال من امتي الذين لايتطاولون علي اهليهم و يحنون عليهم ولا يظلمونهم[2] ; بهترين مردان امت من، آن کساني هستند که نسبتبه خانواده خود خشن و متکبر نباشند و بر آنان ترحم و نوازش کنند و به آنان آزار نرسانند »
سيلي، هرگز !
3- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايند : «فاي رجل لطم امراته لطمة، امرالله عزوجل مالک خازن النيران فيلطمه علي حر وجهه سبعين لطمة في نار جهنم[3] ; هر کس به صورت زنش سيلي بزند، خداوند به آتشبان جهنم دستور ميدهد تا در آتش جهنم هفتاد سيلي بر صورت او بزند »
من تو را دوست دارم
4- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايند : «قول الرجل للمراة اني احبک لا يذهب من قلبها ابدا[4] ; اين گفتار مرد به همسرش که «من تو را دوست دارم» ، هرگز از قلب زن بيرون نميرود »
تامين سعادت ديني و دنيايي همسر
5- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايند : «للمراة علي زوجها ان يشبع بطنها، و يکسو ظهرها، ويعلمها الصلاة والصوم والزکاة ان کان في مالها حق، ولاتخالفه في ذلک[5] ; حق زن بر شوهرش اين است که او را سير کند، لباس بپوشاند، نماز و روزه و زکات را - اگر در مال زن حق زکاتي است - به او ياد دهد، و زن نيز در اين کارها با او مخالفت نورزد »
آيا هديه هم ميخري؟
6- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايند : «من دخل السوق فاشتري تحفة فحملها الي عياله کان کحامل صدقة الي قوم محاويج وليبدا بالاناث قبل الذکور فان من فرح ابنته فکانما اعتق رقبة من ولد اسماعيل ومن اقر بعين ابن فکانما بکي من خشية الله ومن بکي من خشية الله ادخله الله جنات النعيم[6] ; هر کس به بازار رود و هديهاي براي خانوادهاش بخرد و ببرد، [پاداش او ] مانند کسي است که براي نيازمندان صدقه ميبرد [ . و هنگامي که هديه را به خانه ميبرد]، بايد، قبل از پسران، به دختران بدهد، زيرا کسي که دخترش را شادمان کند، مانند کسي است که يک بنده از فرزندان اسماعيل را آزاد کرده است . و هر کس [با دادن هديهاي ] چشم پسري را روشن کند، گويا از ترس خدا گريسته است و هر کس از ترس خدا بگريد، خداوند او را داخل نعمتهاي بهشت کند »
بازار و خريد گوشت
7- امام سجاد عليه السلام ميفرمايند : «لان ادخل السوق ومعي درهم ابتاع به لحما لعيالي وقد قرموا اليه احب الي من ان اعتق نسمة[7] ; براي من به بازار رفتن و خريد يک درهم گوشتبراي خانوادهام که ميل به گوشت دارند، از بنده آزاد کردن دوست داشتنيتر است »
سوغاتي را فراموش نکن
8- امام صادق عليه السلام ميفرمايند : «اذا سافر احدکم فقدم من سفره فليات اهله بما تيسر [8] ; هرگاه يکي از شما به مسافرت رود و سپس از سفر برگردد، پس بايد براي خانواده خود به اندازهاي که توانايي دارد سوغاتي بياورد »
براي او آرايش ميکني؟
9- امام باقر عليه السلام ميفرمايند : «النسآء يحببن ان يرين الرجل في مثل ما يحب الرجل ان يري فيه النسآء من الزينة[9] ; همان گونه که مردان دوست دارند زينت و آرايش را در زنانشان ببينند، زنان نيز دوست دارند زينت و آرايش را در مردانشان ببينند »
10- راوي ميگويد به امام صادق عليه السلام عرض کردم : حق زن بر شوهرش چيست؟ حضرت فرمودند : «. . . ولاتکون فاکهة عامة الا اطعم عياله منها ولايدع ان يکون للعيد عندهم فضل في الطعام وان يسني لهم في ذلک شيء ما لم يسن لهم في سآئر الايام [10]; . . . هر ميوهاي که همه مردم از آن ميخورند، بايد به خانوادهاش بخوراند و در روزهاي عيد خوراک آنان را افزايش دهد، و چيزهايي براي آنان فراهم کند که در روزهاي ديگر فراهم نميکرده است »
تهمت و سوء ظن هرگز
11- امام صادق عليه السلام ميفرمايند : «لا تقذفوا نسآءکم فان في قذفهن ندامة طويلة وعقوبة شديدة [11] ; به زنان خود تهمت نزنيد [و نسبت ناروا ندهيد]، زيرا در اين کار، [براي شما] پشيماني طولاني و کيفر سختي خواهد بود »
خدا کند تو بيايي
12- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايند : «هلک بذي المروة ان يبيت الرجل عن منزله بالمصر الذي فيه اهله [12]; از جوانمردي دور است که [مردي] در شهري که خانوادهاش هستند باشد ، ولي در غير خانه خود بخوابد »
آداب ورود به خانه
13- امام صادق عليه السلام ميفرمايند : «يسلم الرجل اذا دخل علي اهله واذا دخل يضرب بنعليه ويتنحنح يصنع ذلک حتي يؤذنهم انه قد جآء حتي لا يري شيئا يکرهه[13]; هنگامي که مرد با خانوادهاش برخورد ميکند، [به آنان] سلام کند و هنگام ورود با صداي کفش و با سرفه کردن، خانوادهاش را از آمدن خود با خبر کند ، تا اينکه چيزي نبيند که او را ناخوش آيد »
در کنار همسر نشستن
14- پيامبر عزيز اسلام صلي الله عليه و آله ميفرمايند : «جلوس المرء عند عياله احب الي الله تعالي من اعتکاف في مسجدي هذا[14]; نشستن مرد در کنار خانوادهاش ، نزد خداي بزرگ دوست داشتنيتر از اعتکاف [و نشستن] در اين مسجد من است »
تا کنون لقمه در دهانش گذاشتهاي؟
15- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايند : «ان الرجل ليؤجر في رفع اللقمة الي في امراته[15] ; مرد در برابر لقمهاي که در دهان زنش ميگذارد پاداش ميبرد »
کتک نزن، فرياد نکش !
16- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله به يکي از زنان درباره حق زن بر شوهرش ميفرمايند : «حقک عليه ان يطعمک مما ياکل ويکسوک مما يلبس ولا يلطم ولا يصيح في وجهک[16] ; حق تو بر شوهرت اين است که از آنچه خود ميخورد به تو غذا دهد، و از آنچه خود ميپوشد تو را نيز بپوشاند، و به روي تو سيلي نزند و فرياد نکشد »
[1] مکارم الاخلاق، ص218 [2] همان، ص216 . [3] مستدرک الوسائل، ج14، ص250 [4] وسائل الشيعة، ج14، ص10 [5] مستدرک الوسائل، ج14، ص243 [6] وسائل الشيعة، ج15، ص227 . [7] همان، ج15، ص251 [8] همان، ج8، ص337 [9] مکارم الاخلاق، ص80 [10] وسايل شيعه، ج15، ص227 . [11] بحارالانوار، ج103، ص249 . [12] وسائل الشيعة، ج14، ص122 . [13] بحارالانوار، ج76، ص11 . [14] ميزان الحکمة، ج4، ص287 [15] المحجة البيضاء، ج3، ص70 . [16] مکارم الاخلاق، ص218 [ دو شنبه 8 / 6 / 1393برچسب:اخلاقی, ] [ 23:13 ] [ خادم سیدالشهدا ]
سرنوشت علم اخلاق و تمام بحثهای اخلاقی و تربیتی به این مساله بستگی دارد، زیرا اگر اخلاق قابل تغییر نباشد نه تنها علم اخلاق بیهوده خواهد بود، بلکه تمام برنامه های تربیتی انبیا و کتابهای آسمانی لغو خواهد شد; تعزیرات و تمام مجازاتهای بازدارنده نیز بی معنی خواهد بود.
بنابراین، وجود آنهمه برنامه های اخلاقی و تربیتی در تعالیم انبیاء و کتب آسمانی و نیز وجود برنامه های تربیتی در تمام جهان بشریت، و همچنین مجازاتهای بازدارنده در همه مکاتب جزائی، بهترین دلیل بر این است که قابلیت تغییر اخلاق، و روشهای اخلاقی، نه تنها از سوی تمام پیامبران که از سوی همه عقلای جهان پذیرفته شده است.
اما با این همه، عجیب است که فلاسفه و علمای اخلاق بحثهای فراوانی درباره این که «آیا اخلاق قابل تغییر است یا نه؟» مطرح کرده اند!
بعضی می گویند: اخلاق قابل تغییر نیست! و آنها که بدگوهرند و طینتی ناپاک دارند عوض نمی شوند، و به فرض که تغییر یابند، سطحی و ناپایدار است و بزودی به حال اول باز می گردند!
آنها برای خود دلائلی دارند از جمله این که ساختمان جسم و جان رابطه نزدیکی با اخلاق دارد، و در واقع اخلاق هر کس تابع چگونگی آفرینش روح و جسم اوست، و چون روح و جسم آدمی عوض نمی شود، اخلاق او نیز قابل تغییر نیست.
جمعی از شعرا که پیرو این طرز تفکر بوده اند نیز در اشعار خود بطور گسترده به این مطلب اشاره کرده اند (هر چند ممکن است اشعار آنها را بر نوعی مبالغه در این امر حمل کرد).
نمونه ای از اشعار شعرای معروف را در این زمینه در ذیل می خوانید:
پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است شمشیر نیک زآهن بد چون کند کسی؟ ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس! باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شوره زار خس!
برسیه دل چه سود خواندن وعظ نرود میخ آهنین در سنگ آهنی را که موریانه بخورد نتوان برد از آن به صیقل زنگ!
چون بود اصل گوهری قابل تربیت را در او اثر باشد هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنی را که بدگهر باشد سگ به دریای هفتگانه مشوی که چو تر شد پلیدتر باشد! خر عیسی گرش به مکه برند چون بیاید هنوز خر باشد!
دلیل دیگری که برای این امر ذکر کرده اند این است که دگرگون شدن اخلاق به واسطه عوامل خارجی، از قبیل تادیب و نصیحت و اندرز است، و هنگامی که این عوامل زایل گردد، انسان به اخلاق اصلی خود باز خواهد گشت، درست مانند سردی آب که به وسیله عوامل حرارت زا از بین می رود و هنگامی که آن عوامل از بین برود، حرارت را پس داده، به حال اول باز می گردد!
این طرز فکر و این گونه استدلالات همه مایه تاسف و سبب انحطاط جوامع بشری است!
طرفداران «قابلیت تغییر» در امور اخلاقی، از دو دلیل فوق چنین پاسخ می گویند:
1- ارتباط اخلاق با ساختمان روح و جسم انسان قابل انکار نیست، ولی این ارتباط به اصطلاح در حد «مقتضی » است نه «علت تامه »، یعنی می تواند زمینه ساز باشد نه این که الزاما و اجبارا تاثیر قطعی بگذارد، همان گونه که بسیاری از افرادی که از پدران و مادران مبتلا به پاره ای از بیماریها متولد می شوند زمینه آلودگی به آن بیماریها را دارند، ولی با این حال می توان با پیشگیریهای مخصوص جلو تاثیر عامل وراثت را گرفت.
افراد ضعیف البنیه از نظر جسمانی با استفاده از بهداشت و ورزش، افراد نیرومندی می شوند و بعکس، افراد قوی البنیه بر اثر ترک این دو، ضعیف و ناتوان خواهند شد.
افزون براین، روح و جسم انسان نیز قابل تغییر است تاچه رسدبه اخلاق زاییده ازآن!
می دانیم تمام «حیوانات اهلی امروز» یک روز در زمره حیوانات وحشی بودند، انسان آنها را گرفت و رام کرد، و به صورت حیوانات اهلی در آورد; بسیاری از گیاهان و درختان میوه نیز چنین بوده اند. جایی که با تربیت بتوان خلق و خوی یک حیوان و ویژگیهای یک گیاه یا درخت را تغییر داد چگونه نمی توان اخلاق انسان را به فرض که اخلاق ذاتی باشد تغییر داد؟
هم اکنون نیز بسیاری از حیوانات را برای کارهایی که بر خلاف طبیعت آنها است تربیت می کنند و آنها این کارها را بخوبی انجام می دهند.
2- از آنچه در بالا گفته شد پاسخ استدلال دیگر آنان نیز روشن می شود زیرا گاه عوامل بیرونی آنقدر تاثیر قوی دارد که ویژگیهای ذاتی را بکلی دگرگون می سازد، و حتی ویژگیهای جدید به وراثت به نسلهای آینده نیز می رسد همان گونه که در حیوانات اهلی مثال زده شد.
تاریخ، انسانهای بسیاری را نشان می دهد که بر اثر تربیت بکلی خلق و خوی خود را تغییر دادند، و به اصطلاح یکصد و هشتاد درجه چرخش کردند، افرادی که یک روز مثلا در صف دزدان قهار جای داشتند به زاهدان و عابدان مشهوری مبدل گشتند.
توجه به طرز به وجود آمدن یک ملکه اخلاقی به ما این قدرت را می دهد که راه از میان بردن آن را نیز پیدا کنیم; مساله چنین است که هر عمل خوب یا بد اثر موافق خود را در روح انسان باقی می گذارد، و روح را تدریجا به سوی خود جلب می کند، تکرار این عمل آن اثر را بیشتر و قویتر می سازد، و کم کم کیفیتی به نام «عادت » حاصل می شود، و هر گاه عادت استمرار یابد به صورت «ملکه » در می آید.
بنابراین، همان گونه که عادات و ملکات اخلاقی زشت در سایه تکرار عمل تشکیل می گردد، از همین طریق قابل زوال است; البته، اثر تلقین، تفکر، تعلیمات صحیح و محیط سالم در فراهم کردن زمینه های روحی برای پذیرش و تشکیل ملکات خوب را نمی توان نادیده گرفت.
در اینجا قول سومی نیز وجود دارد و آن این که بعضی از صفات اخلاقی قابل تغییر است، و بعضی غیر قابل تغییر، آن صفاتی که طبیعی و فطری است، قابل تغییر نمی باشد، ولی آن صفاتی که عوامل خارجی دارد قابل تغییر است. (1)
این قول نیز فاقد هرگونه دلیل است، زیرا این تفصیل و تفاوت گذاری، بین صفات فرع، بر قبول اخلاق طبیعی و فطری است، در حالی که چنین چیزی ثابت نیست; و به فرض که چنین باشد چه کسی می تواند ادعا کند که صفات فطری قابل تغییر نیست؟ مگر حیوانات وحشی را نمی توان اهلی کرد؟ مگر تعلیم و تربیت نمی تواند آنقدر ریشه دار شود که اعماق وجود انسان را دگرگون سازد؟
آیات و روایات دلیل بر قابلیت تغییر اخلاق است
آنچه را در بالا گفتیم از نظر دلائل عقلی و تاریخی بود، هنگامی که به دلائل نقلی یعنی آنچه از مبدا وحی و سخنان معصومین(ع) به دست آمده مراجعه کنیم مساله از این هم روشنتر است; زیرا:
1- نفس مساله بعثت انبیا و ارسال رسل و انزال کتب آسمانی و بطور کلی ماموریتی که آنها برای هدایت و تربیت همه انسانها داشتند، محکمترین دلیل بر امکان تربیت و پرورش فضائل اخلاقی در تمام افراد بشر است.
آیاتی مانند: هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین (سوره جمعه، آیه 2) (2) و آیات مشابه آن بخوبی نشان می دهد که هدف از ماموریت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هدایت و تربیت و تعلیم و تزکیه همه کسانی بود که در «ضلال مبین » و گمراهی آشکار بودند.
2- تمام آیاتی که خطاب به همه انسانها به عنوان «یا بنی آدم » و «یاایها الناس » و «یاایها الانسان »، و «یا عبادی » می باشد و مشتمل بر اوامر و نواهی و مسائل مربوط به تهذیب نفوس و کسب فضائل اخلاقی است، بهترین دلیل بر امکان تغییر «اخلاق رذیله » و اصلاح صفات ناپسند است، در غیر این صورت، عمومیت این خطابها لغو و بیهوده خواهد بود.
ممکن است گفته شود: این آیات غالبا مشتمل بر احکام است، و احکام مربوط به جنبه های عملی است، در حالی که اخلاق ناظر به صفات درونی است.
ولی نباید فراموش کرد که «اخلاق » و «عمل » لازم و ملزوم یکدیگر و به منزله علت و معلولند، و در یکدیگر تاثیر متقابل دارند; هر اخلاق خوبی سرچشمه اعمال خوب است، همان گونه که اخلاق رذیله، اعمال زشت را به دنبال دارد; و در مقابل، اعمال نیک و بد نیز اگر تکرار شود تدریجا تبدیل به خلق و خوی خوب و بد می شود.
3- اعتقاد به عدم امکان تغییر اخلاق سر از اعتقاد به جبر در می آورد; زیرا مفهومش این است که صاحبان اخلاق بد و خوب قادر به تغییر آن نیستند و چون اعمال آنها بازتاب اخلاق آنها است، پس در انجام کار خوب یا بد مجبورند، و در عین حال مکلف به انجام خوبیها و ترک بدیها هستند; این عین جبر است، و تمام مفاسدی را که مذهب جبر دارد بر آن مترتب می شود. (3)
4- آیاتی که با صراحت تشویق به تهذیب اخلاق می کند و از رذایل اخلاقی بر حذر می دارد نیز دلیل محکمی است بر امکان تغییر صفات اخلاقی، مانند «قد افلح من زکیها وقد خاب من دسیها; هر کس نفس خود را تزکیه کند رستگار شده، و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده سازد نومید و محروم گشته است.» (سوره شمس - آیه 9 و 10).
تعبیر به «دسیها» از ماده «دس » و «دسیسه » در اصل به معنی آمیختن شی ء ناپسندی با چیز دیگر است; مثل این که گفته می شود: «دس الحنطة بالتراب; گندم را با خاک مخلوط کرده »، این تعبیر نشان می دهد که طبیعت انسان بر پاکی و تقوا است و آلودگیها و رذائل اخلاقی از خارج بر انسان نفوذ می کند و هر دو قابل تغییر و تبدیل است.
در آیه 34 سوره فصلت می خوانیم: «ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک وبینه عداوة کانه ولی حمیم; بدی را با نیکی دفع کن ناگهان (خواهی دید) همان کسی که میان تو و او دشمن است گویی دوست گرم و صمیمی (و قدیمی تو) است!»
این آیه بخوبی نشان می دهد که عداوت و دشمنیهای عمیق که در خلق و خوی انسان ریشه دوانده باشد، با محبت و رفتار شایسته ممکن است تبدیل به دوستیهای داغ و ریشه دار شود; اگر اخلاق، قابل تغییر نبود، این امر امکان نداشت.
در روایات اسلامی نیز تعبیرات روشنی در این زمینه دیده می شود مانند احادیث زیر:
1- حدیث معروف انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، (4) دلیل واضحی بر امکان تغییر صفات اخلاقی است.
2- روایات فراوانی که تشویق به حسن خلق می کند، مانند: حدیث نبوی: «لو یعلم العبد ما فی حسن الخلق لعلم انه یحتاج ان یکون له خلق حسن; اگر بندگان می دانستند که حسن خلق چه منافعی دارد، یقین پیدا می کردند که محتاج به اخلاق نیکند!»، (5) نشانه دیگر است.
3- در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «الخلق الحسن نصف الدین; اخلاق خوب، نیمی از دین است.» (6)
4- و در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام می خوانیم: «الخلق المحمود من ثمار العقل، الخلق المذموم من ثمار الجهل; اخلاق خوب از میوه های عقل و آگاهی است و اخلاق بد از ثمرات جهل و نادانی است.» (7)
و از آنجا که «علم » و «جهل » قابل تغییر است، اخلاق هم به تبع آن قابل تغییر می باشد.
5- در حدیث دیگری از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «ان العبد لیبلغ بحسن خلقه عظیم درجات الاخرة وشرف المنازل وانه لضعیف العبادة; بنده خدا به وسیله حسن اخلاق به درجات عالی آخرت و بهترین مقامات می رسد، در حالی که ممکن است از نظر عبادت ضعیف باشد!» (8)
در این حدیث اولا مقایسه حسن اخلاق به عبادت، و ثانیا ذکر درجات بالای اخروی که حتما مربوط به اعمال اختیاری است، و ثالثا تشویق به تحصیل حسن خلق، همگی نشان می دهد که اخلاق یک امر اکتسابی است، نه اجباری و الزامی و خارج از اختیار! (دقت کنید)
این گونه روایات و تعبیرات گویا و پرمعنی در کلمات معصومین(ع) زیاد دیده می شود (9) و همه آنها نشان می دهد که صفات اخلاقی قابل تغییر است، و گرنه این تعبیرات و تشویقها لغو و بیهوده بود.
6- در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم که به یکی از یارانش به نام «جریر بن عبدالله » فرمود: «انک امرء قد احسن الله خلقک فاحسن خلقک; خداوند به تو چهره زیبا داده، اخلاق خود را نیز زیبا کن!» (10)
کوتاه سخن این که: کتب روایی ما پس از روایاتی است که همگی دلالت بر امکان تغییر اخلاق آدمی دارد. (11)
این بحث را با حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام که تشویق به فضائل اخلاقی می کند پایان می دهیم، فرمود: «الکرم حسن السجیة و اجت-ناب الدن-یة; ارزش و کیفیت انسان به اخلاق پسندیده و اجتناب و دوری از اخلاق پست است!» (12)
دلائل طرفداران عدم تغییر اخلاق
در برابر دلائل بالا بعضی به روایاتی تمسک جسته اند که در نظر بد وی از آنها چنین بر می آید که اخلاق قابل تغییر نیست، از جمله:
1- در حدیث معروفی از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است که فرمود:
«الناس معادن کمعادن الذه-ب والفض-ة، خیارهم فی الجاهلی-ة خیاره-م فی الاس-لام; مردم همچون معدنهای طلا و نقره اند، بهترین آنها در زمان جاهلیت بهترین آنها در اسلامند.»
2- در حدیث دیگری از همان حضرت صلی الله علیه و آله آمده است: «اذا سمعتم ان جبلا زال عن مکانه فصد قوه، و اذا سمعتم برجل زال عن خلقه فلا تصد قوه! فانه سیعود الی ما جبل علیه! هر گاه بشنوید کوهی از جایش حرکت کرده، تصدیق کنید، اما اگر بشنوید کسی اخلاقش را رها نموده تصدیق نکنید! چرا که بزودی به همان فطرت خویش باز زیرا این نکته قابل قبول است که روحیات مردم ذاتا متفاوت است، بعضی همچون معدن طلا هستند و بعضی نقره، ولی
‹رس ث/››ح .ت سین ل کشم ن ادنچ ،دراد ق لاخا رییغت ن اکما رد ت حارص ه ک ی تایاور و ق باس ن شور ل ئلاد ه نیرق ه ب ت ایاور ه نوگ ن یا ریسفت ح<>ج خ ساپ ج<>ح)31( اینها دلیل بر این نمی شود که این روحیات قابل تغییر نباشند; و به تعبیر دیگر، این گونه صفات روحی در حد مقتضی است نه علت تامه، لذا با تجربه دیده ایم که این افراد بر اثر تعلیم و تربیت بکلی عوض می شوند.
اضافه بر این، اگر ما بخواهیم مطابق این حدیث حکم کنیم باید بگوییم که همه مردم دارای اخلاق نیکند، بعضی خوبند و بعضی خوبتر، (همانند نقره و طلا)، بنابراین، جایی برای اخلاق رذیله طبیعی وجود نخواهد داشت. (دقت کنید)
در مورد حدیث دوم نیز مساله جنبه مقتضی دارد نه علت تامه، و یا به تعبیر دیگر ناظر به غالب مردم است نه همه مردم; وگرنه مضمون حدیث، مخالف صریح تواریخی است که در دست است و نشان می دهد افرادی اخلاق خود را تغییر داده اند، و تا پایان عمر بر همان روش باقی ماندند.
همچنین مخالف تجربیات روزمره ما است که بسیاری از افراد فاسد را می بینیم به وسیله تعلیم و تربیت راه زندگی خود
را عوض می کنند و تا آخر نیز بر روش جدید می مانند. کوتاه سخن این که: در عین قبول تفاوت روحیات و سجایای اخلاقی مردم با یکدیگر، هیچ کس مجبور نیست که بر اخلاق بد باقی بماند، یا بر اخلاق خوب; صاحبان سجیه نیک ممکن است بر اثر هواپرستی در منجلاب اخلاق سوء سقوط کنند و صاحبان سجایای زشت، ممکن است زیر نظر استاد مربی و در سایه خودسازی به بالاترین مراحل کمال عروج نمایند!
این نکته نیز گفتنی است که بعضی از افراد فاسد و مفسد، برای این که اعمال خود را توجیه کنند، به این گونه منطقها روی می آورند که خدا ما را چنین آفریده، اگر می خواست، می توانست ما را با اخلاق دیگری بیافریند!
به هر حال، روی آوردن به مکتب طرفداران عدم قابلیت تغییر اخلاق نتیجه ای جز سقوط در دامان اعتقاد به جبر، و انکار مکتب انبیا و بیهوده شمردن تلاش علمای اخلاق و روانکاوان و سرانجام فساد جوامع بشری نخواهد داشت.
پاورقی ها 1- محقق نراقی در جامع السعادات این نظریه را برگزیده است (جامع السعادات جلد 1، ص 24).
2- آیه 164 آل عمران نیز همین مضمون را در بردارد.
3- به اصول کافی، جلد 1، ص 155و کشف المراد،بحث قضا و قدر درباره مفاسد و مذهب جبر مراجعه شود.
4- سفینة البحار، (ماده خلق).
5- بحار، جلد 10، ص 369.
6- بحار، ج 71، ص 385.
7- غررالحکم، 1280 - 1281.
8- مهجة البیضاء، ج 5، ص 93.
9- مرحوم کلینی در جلد دوم اصول کافی، در باب حسن الخلق(ص 99) هیجده روایت در این زمینه نقل کرده است.
10- سفینة البحار، ماده خلق.
11- به جلد دوم اصول کافی و روضه کافی، و جلد سوم میزان الحکمة و جلد اول سفینة البحار، در ابواب مناسب مراجعه فرمایید.
12- غرر الحکم.
13- جامع السعاده، جلد اول، صفحه 24.
[ جمعه 5 / 6 / 1393برچسب:اخلاقی, ] [ 23:13 ] [ خادم سیدالشهدا ]
غیرت و مردانگی
((غیرت))به معنای رشک و حسد مردانه و نیز حفاظت آبرو و ناموس و نگهداری عزت و شرف آمده است.
غیرت،از شجاعت،بزرگ منشی و قوت نفس انسان سرچشمه می گیرد و یکی از ملکه های نفسانی انسان و سب مردانگی است و مرد بی غیرت از زمره مردان خارج است.
اگر غیرت بری بادرد باشی وگر بی غیرتی نامرد باشی
غیرت یکی از کمالات انسانی است که دست پرتوان خالق هستی،اسباب آن را در وجود آدمی قرار داده است.غیرت ورزی در حد عالی آن،لازمه ی انسانیت آدمیان مخصوصا مؤمنان پرهیزکار است.
امام علی(ع)فرمود:
ان الله یغار للمؤمن فلیغر،من لا یغار فانه منکوس القلب.(بحارالانوار،ج79،ص115)
خداوند برای مؤمن،غیرت می ورزد،پس او نیز باید غیرت آورد.هرکس غیرت نورزد،دلش وارونه است.
انواع غیرت:
الف:غیرت دینی:
منظور از غیرت دینی،این است که انسان مسلمان نسبت به کیان اسلام و آنچه بدان مربوط میشود حساس باشد،با تمام توان در راه اعتلای آن بکوشد و از کوچکترین خدشه و تعرضی نسبت به آن جلوگیری کند.بر این اساس،جهاد،امر به معروف و نهی از منکر،سفارش به حق و صبر،تعلیم و تعلم و...میتواند در راستای غیرت دینی قرار گیرد،چراکه هریک از موارد یاد شده از یک سوء در تحکیم پایه یهای اسلام مؤثر است و از سوی دیگر،با ضد آن سر ستیز دارد.قرآن مجید از مسلمانان می خواهد که ضمن تقویت غیرت دینی خویش در موارد لزوم،آنرا به کار گیرند و از اسلام و مسلمانان بی یاور دفاع کنند.
و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال و النساء والولدان.(نساء.75)
شما را چه شده که در راه خدا و مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی جنگید؟
پیام این آیه نشانگر آن است که جنگیدن در راه خدا و تلاش در رها سازی مستضعفان خواست خدا و لازمه مسلمانی است.
همه ی غزوه ها و سریه های پیامبر(ص)،جنگهای سه گانه ی امیر مؤمنان(ع)،مبارزه و صلح تحمیلی امام مجتبی(ع) و حماسه ی جاوید عاشورا و مبالرزات بی امان پیشوایان معصوم(ع)و علمای درد آشنا در طول تاریخ،جملگی رنگ غیرت دارد،خداوند میفرماید حتی پیامبر(ص)از اینکه مردم ایمان نمی آوردند،نزدیک بود از بین برود.
لعلک باخع نفسک الا یکونوا مؤمنین.(شعراء.3)
گویا از این که ایمان نمی آورند،می خواهی جانت را از دست بدهی!
امام علی(ع)از این که مسلمانان نسبت به اجرای احکام اسلام و جهاد در راه خدا،بی تفاوتی نشان می دادند،دلش چرکین بود و از خدا مرگ طلب کرد.
ب.غیرت ناموسی:
حمایت و حفاظت از ناموس،ارتباطی تنگاتنگ با شرف و مردانگی شخص مسلمان دارد و با تاکید از ما خواسته که از ناموس خود و هم کیشان در برابر هرگونه گزند داخلی و خارجی به شدت دفاع کنیم و کمترین مسامحه ای از خود بروز ندهیم.
فتوای امام راحل(ره)نیز چنین است:
اگر به ناموس کسی_خواه همسرش باشد یا دیگران_به قصد تجاوز حمله شود،واجب است به هر وسیله ممکن آنرا دفع کند گرچه به کشتن مهاجم بینجامد،بلکه اگر قصد آبروریزی به کمتر از تجاوز هم داشته باشد،به ظاهر حکمش همین است.
ج.غیرت ملی:
مراد از غیرت ملی احساس مسئولیت در برابر تمامیت ارضی کشور اسلامی و دلسوزی و حمایت از مسلمانان و عزت و شرف آنان است که به گونه ای با غیرت دینی و غیرت ناموسی نیز پیوند دارد.
ناگفته مشخص است که ملی گرایی به معنای امروزی از نظر اسلام محکوم و نامعقول است؛ولی وطن دوستی و مشارکت در دفاع از میهن و هم میهنان مساله ای است که با سرشت انسانی عجین و از سوی اسلام به رسمیت شناخته شده است و روایت زیر گواه آن می باشد:
حب الوطن من الایمان.(سفینة البحار،قمی،ج2،ص688)
وطن دوستی از ایمان است.
سخنی از امام راحل:
اگر دشمنی به کشور اسلامی یا مرزهای آن حمله کند و اسلام و جامعه اسلامی مورد خطر قرار گیرد،بر مسلمانان واجب است که به هر وسیله ممکن و با بذل جان و مال از آن دفاع کنند. [ جمعه 5 / 6 / 1393برچسب:اخلاقی, ] [ 22:49 ] [ خادم سیدالشهدا ]
|
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |