زیارت عاشورا ‌.لالااتاتا بین الحرمین
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان انوار1 و آدرس anwar1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





در قران سوره حج ایه ۳۴ امده است که  فَإلٰهُکُمْ إلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا خدای شما یکی است پس همه دربرابرش سر تسلیم فرو آورید

ودر سوره اسراء ایه ۲۲ امده که لا تَجعَلْ مَعَ الله إلهاً آخَرَ با خداوند خدای دیگری قرار مده

ودر سوره انبیاء ایه ۲۲ لَوْ کَانَ فیها آلههٌ إلّا اللهُ لَفَسَدَتَا اگر در اسمان و زمین خدایانی غیر از خداوند وجود داشته به فساد و ویرانی کشیده می شدند

ودر سوره انبیاء ایه ۲۵ امده است که« وَمَا ارسلنا من قبلک من رسولٍ الا نوحی الیه أنّهُ لا اله الا أنا فاعبُدُونِ» ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم معبودی جز من نیست پس من را عبادت کنید

ودر سوره رعد ایه ۱۶ و در سوره نحل ایه ۳۶ سوره مریم ایه ۳۶ و در سوره سوره انعام ایه ۱۰۲ برای یگانه گی خدا امده است

توحید (یگانگی خدا) شعار همه پیامبران الهی بودهاست و حضرت محمد صلی الله علیه واله نیز باهمین شعار از غار حراء به سوی مردم امد «قولولااِله الا الله تفلحُوا » بگویید لا اله الاالله تا رستگار شوید 

ودر حدیثی نیز فرمود« افضل العباده لا اله الا الله٬ بهترین عبادت گفتن لا اله الا الله است

امام صادق علیه السلام فرموده اند هرکس با اخلاص بگوید لا اله الا الله داخل بهشت میشود و اخلاصش به گونه ای باشد که اورا به انچه خداعزوجل حرام کرده بازدارد

و احادیث دیگری برای اثبات یگانگی خدا است

[ سه شنبه 2 / 6 / 1393برچسب:یگانگی خدا از قران وحدیث, ] [ 14:59 ] [ خادم سیدالشهدا ]

خدا یکی است چرا شما می گویید خدای پدر یا پسر؟

1- قبل از توضیح ،  باید روی این مطلب شدیدا تاکید کنم که خدای مسیحیان یکی و واحد است و این در تمام فرقه های مسیحی یکسان است.
آیات زیر از کتاب مقدس (تورات + انجیل) نشان می دهد که اين مطلب را کتاب مقدس تعلیم می دهد.
نکته مهم 1: منشاء تمام تعالیم اساسی مسیحیت ريشه در کتاب مقدس دارد.
نکته مهم 2: درست است که کتاب خاص مسیحیان انجیل می باشد ولی مسیحیان تورات را هم بطور کامل می پذیرند و می خوانند و جزو کتب مقدس مسیحیان در تمام فرقه ها می باشد.
 
شهادت تورات در مورد یگانگی خدا :
اي‌ اسرائيل‌ بشنو، يَهُوَه‌، خداي‌ ما، يَهُوَه‌ واحد است‌.(تثنیه 4:6)
خداوند  پادشاه‌ اسرائيل‌ و يهوه‌ صبايوت‌ كه‌ ولّي‌ ايشان‌ است‌ چنين‌ مي‌گويد: من‌ اوّل‌ هستم‌ و من‌ آخر هستم‌ و غير از من‌ خدايي‌ نيست‌. (اشعیا 6:44)
لهذا امروز بدان‌ و در دل‌ خود نگاه‌ دار كه‌ يَهُوَه‌ خداست‌، بالا در آسمان‌ و پايين‌ برروي‌ زمين‌ و ديگري‌ نيست‌. (تثنیه 39:4)
من‌ يهوه‌ هستم‌ و ديگري‌ نيست‌ و غير از من‌ خدايي‌ نيست‌. من‌ كمر تو را بستم‌ هنگامي‌ كه‌ مرا نشناختي‌.   تا از مشرق‌ آفتاب‌ و مغرب‌ آن‌ بدانند كه‌ سواي‌ من‌ احدي‌ نيست‌. من‌ يهوه‌ هستم‌ و ديگري‌ نيست‌. (اشعیا 45: 5-6)
و …….
شهادت انجیل در مورد یگانگی خدا :
عیسی مسیح در فرازی از انجیل مرقس میفرماید:
عيسي‌ او را جواب‌ داد كه‌ اوّل‌ همه‌ احكام‌ اين‌ است‌ كه‌ بشنو اي‌ اسرائيل‌، خداوند خداي‌ ما خداوند واحد است‌.(مرقس 12: 29)
یعقوب رسول نیز در رساله ی خویش مینویسد:
تو ايمان‌ داري‌ كه‌ خدا واحد است‌؟ نيكو مي‌كني‌! شياطين‌ نيز ايمان‌ دارند ومي‌لرزند! (یعقوب 19:2)
در عهد جدید ، پولس رسول ، بیشترین اشاره  به یگانگی خدا را داشته است . چنانچه این آموزه در جای جای رسالات وی دیده میشود:
يك‌ خدا و پدر همه‌ كه‌ فوق‌ همه‌ و در ميان‌ همه‌ و در همه‌ شما است‌. (افسسیان 4:6)
زيرا خدا واحد است‌ (اول تیموتائوس 5:2)
بر خدای یکتا، آن پادشاه سرمدی، نامیرا و نادیدنی، تا ابدالآباد حرمت و جلال باد؛ آمین! (اول تموتائوس 17:1)
و ……..
 
2- اما چرا می گوییم خدای پدر یا پسر؟
امروزه مردم در مورد خدا نظرات متفاوتی دارند ، و مهم این نیست که ما فکر می کنیم خدا چگونه است ، بلکه مهم آن است که خدا آنگونه هست که هست و خدا برای همین خود را بوسیله کلامش به انسان آشکار ساخته تا انسان او را بشناسد.
ما می گوییم “خدای پدر و پسر خدا ” ، چون خدا خود را اینگونه در کتاب مقدس معرفی کرده است.
ما می گوییم عیسی خداست چون کتاب مقدس این را می گوید.
 
 
 
پدر , پسر , روح القدس
 
نکته مهم 3: شاید بپرسید از کجا معلوم که کتاب مقدس تحریف نشده؟ ما معتقدیم بحث تحریف کلام خدا توهین به حاکمیت و قدرت خداست و به قول انجیل و عیسی مسیح “ ممكن نيست كه كتاب محو گردد” (انجیل یوحنا باب 10 آیه 35) در ثانی  نه تنها هیچ دلیلی بر تحریف وجود ندارد بلکه دلایل بسیاری مبنی بر عدم تحریف کتاب مقدس وجود دارد که در مباحث دیگر بررسی خواهد شد.
بحث در مورد الوهیت و خداوندی پدر و پسر و یگانگی خدا ما را به بحث “تثلیث” می رساند ولی چون بطور مستقیم مربوط به بحث ما نمی شود در این مورد فعلا توضیح نمی دهم.
 
3- اصطلاح خدای پدر و پسر در کتاب مقدس:
در عهدجدید ، عبارت «خدای پدر» 18 بار بکار گرفته شده است:
كار بكنيد نه‌ براي‌ خوراك‌ فاني‌ بلكه‌ براي‌ خوراكي‌ كه‌ تا حيات‌ جاوداني‌ باقي‌ است‌ كه‌ پسر انسان‌ آن‌ را به‌ شما عطا خواهد كرد، زيرا خداي‌ پدر بر او مهر زده‌ است‌. (یوحنا 27:6)
سپس پایان فراخواهد رسید،
 
و خداوند نه مکان دارد و محدود است پس اگر دو خدا هست خدا هم محدود میشود و هم مکان چون یکی از دو خدا یه قسمت از کهکشان گرفته ودیگری نصف دیگر و اگه همچین باشد محدود و در است
وخداوند یگانه خالق کل شیء است واگر دوتا خدا باشد که حتما اون خدا دوم یه چیزی خلق کرده پس اگه همچین باشه این صفت خالق بودن از خداوند سلب میشود
[ سه شنبه 2 / 6 / 1393برچسب:اثبات یگانگی خداوند برای مسیحیت, ] [ 14:57 ] [ خادم سیدالشهدا ]

اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "

در نجف اشرف، مرحوم شيخ محمد حسين قمشه‏اي كه از شاگردان سيد مرتضي كشميري بود، در 18 سالگي در قمشه به مرض حصبه مبتلا مي‏شود، او در فصل انگور از آن استفاده مي‏كند و بيماري‏اش شدت پيدا مي‏كند و به علت شدت مرض، فوت مي‏كند.

مادرش گفت: به جنازه‏ي فرزندم دست نزنيد تا من برگردم.

سپس قرآن را برداشت و گريه‏كنان به پشت بام رفت و اباعبدالله عليه‏السلام را شفيع قرار داد و گفت: دست از شما برنمي‏دارم تا بچه‏ام زنده شود.

چند دقيقه بعد نگذشت كه شيخ محمد حسين زنده شد و گفت: برويد به مادرم بگوييد كه شفاعت امام حسين عليه‏السلام پذيرفته شد.

او مي‏گويد: وقتي مرگم نزديك شد، دو شخص نوراني و سفيد پوش را ديدم، آن ها به من گفتند: مريضي ات چيست؟

گفتم: اعضايم درد مي‏كنند.

يكي از آن دو نفر به پايم دست كشيد و راحت شدم، ناگهان ديدم اهل خانه گريانند؛ ولي هرچه خواستم بگويم كه راحت شدم نتوانستم تا اين كه دو نفر من را به طرف بالا حركت دادند. در بين راه شخصي نوراني را ديدم كه به آن دو نفر فرمود: ما سي سال عمر به او عطا كرديم، او را به مادرش برگردانيد. يكباره ديدم همه گريان هستند. اكثر بزرگان نجف اشرف مي‏گفتند: او تا سي سال ديگر زندگي كرد.

منبع.کتاب کرامات حسینیه و عباسیه علیهما السلام  

 

يكي ديگر از مزايا و ويژگي‌هاي تربت كربلا آن است كه اگر از آن تسبيحي ساخته شود اگر چه با آن تسبيح نگويد ولي آن در دست شخص تسبيح مي‌گويد. اين مطلب در روايتي از حضرت صادق ع): «السجود علي طين قبر الحسين (ع) ينور الي الارضين‌السبعه و من كانت معه سبحه من طين قبر الحسين (ع) كتب مسبحا ان لم يسبح بها؛سجده بر تربت حسين (ع) تا هفت زمين را روشن مي‌سازد و كسي كه نزدش‌تسبيحي از تربت حسين ع) باشد در نامه اعمالش ثواب تسبيح كننده نوشته مي‌شود؛اگر چه با آن تسبيح نگويد».در روايت ديگري از حضرت صادق (ع) آمده است كه فرمود: «آن كه دانه‌اي از تسبيح تربت حسين ع) را بگرداند و يك بار استغفار كند، خداي متعال در نامه او ثواب‌هفتاد بار تسبيح را مي‌نويسد. اگر آن را نگرداند و با آن تسبيح نگويد، در هر دانه از آن تسبيح تربت هفت بار ثواب تسبيح گفتن براي او نوشته مي‌شود.»از حضرت صادق ع) روايت شده «السبحه التي هي من طين قبر الحسين (ع) تسبح بيد الرجل من غير ان يسبح تسبيحي كه از تربت حسين (ع) باشد در دست آدم تسبيح مي‌گويد، بدون آن كه با آن تسبيح بگويد.»در اين زمينه نيز روايات متعدد وجود دارد. كه ذكر همه آنها در اين مقال نمي‌گنجد.توجه به اين نكته اين جا لازم است كه تسبيح گفتن تربت حسين (ع) غير ازتسبيح گفتن جميع موجودات دنيا است كه در قرآن به آن اشاره شده است (سبح لله ما في السموات و ما في الارض .بنابراين تربت حسين (ع) علاوه بر گفتن آن تسبيح اين تسبيح را نيز مي‌گويد كه شخص آن را نمي‌گويد.

منبع.کتاب تربت حسيني و قداست و شفابخشي آن  

 

 

 

اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "

حضرت جبرييل (ع ) بنام آن حضرت ( حسين(( ع ))) ميخي به كشتي حضرت نوح (ع ) كوبيد .

از موضع ميخ نوري درخشيد و رطوبتي مانند خون از آن ظاهر شد كه موجب حزن و اندوه حضرت (ع ) و نوحه او گرديد . (11)

قطره اي اشك تو يك دريا عطش

هرم لبهاي تو يك صحرا عطش

در نگاه گرم تو حس مي شود

يك جهان ايثار ، يك دنيا عطش

تانبيني عاشقان را تشنه كام

آمدي درياي غيرت با عطش

تا كوير خشك لبهاي تو ديد

سوخت چون خورشيد سر تا پا عطش

تشنه بيرون آمدي تا از فرات

بي تو دارد آب هم حتي عطش

بي تو در ميخانه خم مي شكست

علقمه شد بزم غم ، سقا عطش

بعد تو روح بلند عاطفه

قطره قطره آب ميشد با عطش

منبع.کتاب داستانهايي از گريه بر امام حسين (ع )جلداول

 

 

حسين (ع ) در ابهام قرار گرفت ، و هر وقت چشم حضرت آدم (ع ) به ابهامش مي افتاد مهموم و محزون مي شد . و اين اثر تا حال باقي است كه هر كس ، خنده بر او غالب شود وقتي كه به انگشت ابهام نگاه كند حزن بر او غالب مي شود . (9)

ايكاش در عزاي تو خون مي گريستم

دمساز زخمه هاي جنون مي گريستم

يك سينه داشتم به زلالي آسمان

از ابرهاي تيره فزون مي گريستم

همناله با تمامي ياران تو حسين

ايكاش در تمام قرون مي گريستم

سر چشمه هاي اشكم اگر خشك مي شدند

آنگاه مي نشستم و خون مي گريستم

عشقت مگر نبود كه دست مرا گرفت

وقتي زپا فتاده نگون مي گريستم

اين گريه آبروي من است و دليل عشق

اي عشق بي نگاه تو ، چون مي گريستم

ايكاش در ترنم شعر زلال اشك

از مرزهاي واژه برون مي گريستم

منبع.کتاب داستانهايي از گريه بر امام حسين (ع )جلداول

 

 

 

و نيز از همان مرحوم آقاميرزا محمود شنيدم كه فرمود در نجف اشرف مرحوم آقا شيخ محمد حسين قمشه اي كه از فضلا و تلاميذ مرحوم سيد مرتضي كشميري بود مشهور شده بود كه ( ( از گور گريخته ) ) و سبب اين شهرت چنانچه از خود آن مرحوم شنيدم اين بود كه ايشان در سن هيجده سالگي در قمشه به مرض حصبه مبتلا مي شود ، روز به روز مرضش سخت تر شده اتفاقا فصل انگور بود و انگور زيادي در همان اطاقي كه مريض بود مي گذارند ، ايشان بدون اطلاع كسي ، از آن انگورها مي خورد و مرضش شديدتر شده تا مي ميرد . 

در آن حال حاضرين گريان شدند و چون مادرش آمد و فرزندش را مرده ديد مي گويد كسي دست به جنازه فرزندم نزند تا برگردم ، فورا قرآن مجيد را برداشته و بالاي بام مي رود و سرگرم تضرع به حضرت آفريدگار مي شود و قرآن مجيد و حضرت ابا عبدالله الحسين را شفيع قرار مي دهد و مي گويد دست برنمي دارم تا فرزندم را به من برگردانيد . 

چند دقيقه بيش نمي گذرد كه جان به كالبد آقا محمد حسين برمي گردد و به اطراف خود مي نگرد مادرش را نمي بيند ، مي گويد به والده بگوييد بيايد كه خداوند مرا به حضرت اباعبدالله عليه السلام بخشيد .

مادر را خبر مي كنند بيا كه فرزندت زنده شده ، سپس گزارش خود را نقل نمود كه چون مرگ من رسيد دو نفر نوراني سفيدپوش نزدم حاضر شدند و گفتند چه باكي داري ، گفتم تمام اعضايم درد مي كند ، يكي از آنها دست برپايم كشيد ، پايم راحت شد ، هرچه دست را رو به بالا مي آورد درد بدن راحت مي شد ، يك دفعه ديدم تمام اهل خانه گريانند هرچه خواستم به آنها بفهمانم كه من راحت شدم ، نتوانستم تا بالاخره آن دو نفر مرا به بالا حركت دادند ، بسيار خوش و خرم بودم ، در بين راه بزرگي نوراني حاضر شد و به آن دو نفر فرمود : ( ( ما سي سال عمر به اين شخص عطا كرديم در اثر توسل مادرش به ما ، او را برگردانيد ) ) . 

به سرعت مرا برگردانيدند ناگهان چشم باز نمودم اطرافيان را گريان ديدم به مادر خود گفتم كه توسل تو پذيرفته شد و مرا سي سال عمر دادند و غالب آقايان نجف كه اين داستان را از خودش شنيده بودند ، در راءس مدت سي سال ، منتظر مرگش بودند و در همان راءس سي سال هم در نجف اشرف مرحوم گرديد . 

نظير اين داستان است آنچه در آخر كتاب دارالسلام عراقي نقل كرده از صالح متقي ملا عبدالحسين ، مجاور كربلا و داستاني است طولاني و خلاصه اش آنكه پسر ملا عبدالحسين از بام خانه اش مي افتد و مي ميرد ، پدرش پريشان و نالان بي اختيار به حرم حضرت سيدالشهداء عليه السلام پناهنده مي شود و زنده شدن پسرش را مي طلبد و مي گويد تا پسرم را ندهيد از حرم خارج نمي شوم ، بالاخره همسايگان از آمدن پدر ماءيوس شده و مي گويند بيش از اين نمي شود جنازه را معطل گذاشت به ناچار جنازه پسر را به غسالخانه مي برند ، در اثناء غسل ، به شفاعت حضرت اباعبدالله عليه السلام روح پسر به بدنش برمي گردد لباسهايش را مي پوشد و با پاي خود به حرم حضرت مي آيد و به اتفاق پدرش به منزل برمي گردد . 

موارد زنده شدن مردگان به اعجاز ايمه طاهرين : بسيار است و پاره اي از آنها در كتاب مدينه المعاجز ضمن معجزات آن بزرگواران مذكور است .

[ سه شنبه 2 / 6 / 1393برچسب:شفاعت و کرامات امام حسین, ] [ 13:11 ] [ خادم سیدالشهدا ]

  

“توحید” مهم ترین اصل از اصول دین اسلام، بلکه ادیان ابراهیمی به شمار می آید. توحید در لغت به معنای یکی دانستن و در اصطلاح اهل کلام، یگانه دانستن و یکتا شمردن حق تعالی است و در نقطۀ مقابل آن، شرک به خدا قرار دارد که قرآن مجید از آن به عنوان ظلم عظیم و گناه نابخشودنی تعبیر کرده است.

 

 

«وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ» 

(ای رسول ما) یاد کن وقتی را که لقمان در مقام پند و موعظه به فرزندش گفت ای پسر عزیزم هرگز به خدا شرک نیاور، همانا شرک (بر خدا) بسیار ظلم بزرگیست. 

 

«إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ به وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ» 

محقق است که خدا هر کس را که به او شرک آورد نخواهد بخشید و سوای مشرک هر که خواهد می بخشد و آنکس که به خدا شرک آورد به دورغی که بافته است گناهی بزرگ مرتکب شده است.

 

 

واحد در لغت به معانی گوناگونی اطلاق شده است. امیر المومنین (ع) در روز جنگ جمل در جواب شخص عربى که از حضرت پرسید یا علی (ع) معنای این که می فرمائید خداوند واحد است چیست؟ فرمود: معنای خدا واحد است بر چهار قسم تصور می شود که دو قسم آن جایز نیست و دو نوع دیگر آن را براى خداوند باید ثابت نمود، اما آن دو قسم که جایز نیست یکى آن که گفته شود خدا واحد است و مقصود یکى از اعداد باشد، چون هر چیزى که دومى نداشته باشد داخل در عدد نیست آیا نمى بینى اگر کسى بگوید ثالث ثلاثه (خداوند یکى از سه تاست) کفر است؟ همچنین اگر گفته شود خدا واحد است و نوعى از جنس اراده شود این هم کفر است مانند کسی که بگوید خداوند یکى از موجودات است، چنان که گفته می شود فلانی یکی از مردم است چون در این صورت خداوند را تشبیه نموده است. و اما آن دو قسم از معنای واحد را که براى خداوند ثابت است: یکی واحد به معنای این که در موجودات براى خدا شبیهى نیست. و دیگر این که مراد از واحد این باشد که خداوند متعال در وجود و عقل و وهم منقسم نمی شود و این چنین است پروردگار ما.

(شیخ صدوق، التوحید، ص ۸۳، نوبت چاپ دوم، انتشارات جامعه مدرسین، قم ۱۳۹۸ق) پس طبق روایت، مراد از واحد بودن خدا یا بساطت و عدم ترکیب خداست و یا یگانگی و بی همتایی اوست.

مشهورترین معنای توحید همان یگانگى ذات خداوند و عدم وجود هرگونه همتا و شبیه براى اوست.

 

 

اما مراد از توحید چیست؟

 

توحید به معنای یگانگی باریتعالی است. این یگانگی از جنبه های گوناگونی می تواند مورد بررسی قرار گیرد که از مهم ترین آنها توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید عبادی است.

«شهادت می دهم که خداوندی جز الله ـخدای یکتا¬ـ نیست. یگانه است و بی شریک. شهادت می دهم که خلوصش از آزمون به نیکی برآمده است و باور به آن با صفای نیت همراه است. همواره بدان چنگ در می زنم تا آنگاه که ما را زنده می دارد و آن را می اندوزیم برای روزهای هولناکی که در پیش داریم. چنین شهادتی نشان از عزم استوار ما در ایمان است و سرلوح? نیکوکاری و خشنودی است و سبب دور شدن شیطان است»

 

 

توحید ذاتی

 

توحید ذاتی به معنای نفی شریک، شبیه و جزء از ذات خداوند است، یعنی بی نظیر از هر جهت و مطلق از جمیع جهات است.بنابر توحید ذاتی، ذات پروردگار یگانه است،مثل و مانند ندارد، ماسوا همه مخلوق اوست. آیه کریمه “لیس کمثله شى‏ء”  و یا آیه ‏”و لم یکن له کفوا احد”  مبین توحید ذاتى است.

 

 

توحید صفاتی

 

توحید صفاتى‏ یعنى صفات خداوند از قبیل علم، قدرت، حیات، اراده، ادراک و… حقایقى غیر از ذات پروردگار نیستند. همه صفات خداوند به یک چیز برمی گردد و آن ذات خداوند است و تمام این صفات عین ذات خداوند هستند.

«کل عزیز غیره ذلیل و کل قوى غیره ضعیف، و کل مالک غیره مملوک و کل عالم غیره متعلم و کل قادر غیره یقدر و یعجز; هر غیر او ذلیل است و هر نیرومندى جز او ناتوان است و هر مالکى جز او مملوک است و هر عالمى جز او نوآموز است و هر توانایى جز او گاه توانا و گاه ناتوان است» 

در این روایت تاکید شده است که اوصاف خداى تعالى شخصا ویژه اویند و کسى در آن‏ها با او شریک نیست.

 

 

توحید افعالی

 

توحید افعالى یعنى همه‏ افعال (از جمله افعال انسان) به مشیت و اراده خداوند است. به تعبیر دیگر همانگونه که موجودات در اصل وجود خود وابسته به ذات او هستند در تأثیر و فعل خود نیز چنین هستند.

 

 

توحید در عبادت

 

سخن از توحید؛ ممنوعیت یا آزادی ؟

 

توحیددر عبادت یعنى جز ذات پروردگار هیچ موجودى شایسته عبادت و پرستش‏نیست. توحید در عبادت لازمه توحید ذات و صفات است. حضرت علی (ع) در تفسیر فرازهای اذان می فرمایند: اما قوله «اشهد ان لا اله الاالله‏» . . . کانه یقول: اعلم انه لا معبود الا الله عز و جل و ان کل معبود باطل سوى الله عز و جل . وقتی مسلم شد که واجب الوجود تنها خداست و هرچه غیر اوست ممکن و محتاج و نیازمند است پس عبادت مخصوص اوست و او کمال مطلق است. و غیر از او کمال مطلق وجود ندارد و عبادت هم برای رسیدن به کمال است بنابراین عبادت مخصوص خداوند است.

 

آیاتی که به توحید در عبادت اشاره دارند:

 

‌۱٫ «و لقد بعثنا فی کل امه رسولاً ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت»

ما در هر امتی رسولی فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.

 

‌۲٫ «و ما ارسلنا من قبلک رسولاً الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون»

ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست فقط مرا عبادت کنید.

 

در میان مکاتب اسلامی توحید ذاتی و توحید در عبادت مورد قبول قطعی هم? گرایش های فکر وده است ولی در مورد توحید صفاتی و توحید افعالی اختلافاتی وجود دارد:

 

اشاعره، منکر توحید صفاتى‏ بوده و معتزله منکر توحید افعالی. شهید مطهری در این زمینه می گویند:

 

«توحید جزء اصول پنجگانه معتزله نیز بود همچنانکه جزء اصول‏ اشاعره نیز هست ، با این تفاوت که توحید مورد نظر معتزله که مشخصه مکتب آنها به شمار می‏رود توحید صفاتی است که مورد انکار اشاعره است و توحید مورد نظر اشاعره که مشخص مکتب آنها به شمار می‏رود توحید افعالی‏ است که مورد انکار معتزله است. قبلا گفتیم که توحید ذاتی و توحید در عبادت چون مورد اتفاق همه است از محل بحث و نظر خارج است. اکنون ببینیم که توحید مورد نظر شیعه چه توحیدی است؟ توحید مورد نظر شیعه – علاوه بر توحید ذاتی و توحید در عبادت – هم شامل‏ توحید صفاتی و هم شامل توحید افعالی می شود. یعنی شیعه در بحث صفات‏ طرفدار توحید صفاتی است و در بحث افعال طرفدار توحید افعالی، اما توحید صفاتی شیعه با توحید صفاتی معتزله متفاوت است، توحید افعالی او نیز با توحید افعالی اشاعره مغایرت دارد. توحید صفاتی معتزله به معنی خالی بودن ذات از هر صفتی و به عبارت‏ دیگر به معنی فاقد الصفات بودن ذات است، ولی توحید صفاتی شیعه به‏ معنی عینیت صفات با ذات است»

[ سه شنبه 2 / 6 / 1393برچسب:توحید, ] [ 6:16 ] [ خادم سیدالشهدا ]

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها درگرفت.

آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید

آرایشگرگفت:من باور نمی کنم که خدا وجود دارد…

مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟

آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.

مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.

مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.

آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.

مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.

آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.

مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.

برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد . . .

 

 

 

*** ابوالحسن علی بن میثم از متکلمین امامیه نسبش منتهی به میثم تمار میشود . در زمان مأمون و معتصم است . مناظراتی با ملاحده دارد.

از جمله مناظرات او،مناظره ای است که شیخ مفید علیه الرحمة نقل فرموده است که روزی علی بن میثم وارد شد بر حسن بن سهل در حالی که یکی از ملاحده در پهلوی حسن نشسته بود و مردم از او عظمت و احتشام عظیم داشتند . علی بن میثم گفت : امروز چیز عجیبی دیدم ! به او گفتند: چه دیدی ؟ گفت : یک کشتی دیدم که بدون ملاح مردم را از جانب دجله به جانب دیگر می برد و هیچ نا خدا و کشتی بانی با او نبود .

آن مرد ملحد با حسن بن سهل گفت : اصلحک الله ! گوش به حرف این مرد مده که دیوانه است . گفت : برای چه ؟ گفت : برای اینکه خبر می هد که کشتی که چوب و جماد است و ابداً شعور و عقل ندارد و قوت و حیله ندارد مردم را به خودی خود بدون انسان از آب عبور میدهد .

 ابوالحسن علی بن میثم گفت:این مطلب عجیب تر است یا آبی که از آسمان می بارد بدون اینکه مدبری و خالقی آن را بفرستد و هم چنین روئیدن گیاه و درخت چگونه منکر می شوی که کشتی بدون ملاح حرکت می کند اما این عجائب آسمان و زمین را بدون خالق و صانع اعتقاد می کنی . آن ملحد مجاب و مفحم شد .

 

 

***روزی بهلول را بر در خانه­ ی ابوحنیفه گذر افتاد. او مشغول درس گفتن بود و می­گفت: من بر سه چیز ایراد دارم که خلاف عقل است:

اول آن­که می­گویند شیطان به آتش معذب خواهد گشت و حال آن­که وجود شیطان از آتش است. چگونه آتش، آتش را سوزاند. دیگر آن­که گویند: خدای تعالی را نمی­توان دید، این چگونه ممکن است که شیء وجود داشته باشد و دیده نشود. دیگر این که می­گویند خالق همه­ چیز خداست و همه­ چیز از جانب اوست با وجود این بنده مختار است و این خلاف عقل است. 

چون سخن بدین جا رسید، بهلول کلوخی از زمین برداشت و بدو افکند. کلوخ به پیشانیش رسید و بشکست و خون جاری شد. شاگردان ابوحنیفه بهلول را گرفتند. چون او را شناختند به سبب نزدیکیش با خلیفه، جرات نکردند که به او جسارتی کنند و از این واقعه نزد خلیفه شکایت کردند. 

خلیفه بهلول را طلبید. چون حاضر شد. خلیفه به او عتاب نمود و گفت: چرا سر ابوحنیفه را شکستی و بدو تعدی نمودی؟ بهلول گرفت: من نشکسته ­­ام!خلیفه امر نمود تا ابوحنیفه را حاضر کردند. ابوحنیفه با پیشانی بسته وارد شد. بهلول رو به او نمود و گفت: از من چه تعدی به تو شده است؟ ابوحنیفه گفت: کدام تعدی از این بیش که سر مرا بشکستی و تمام شب به سبب درد سر آرام و قرار برای من نبود. بهلول گفت: کو درد؟ عالم گفت: درد دیده نمی شود!

بهلول گفت: پس درد وجود ندارد دروغ می­گویی،چون تو می­گفتی که ممکن نیست شیء موجود دیده نشود. دیگر آن­که کلوخ ممکن نیست به تو صدمه زند، چون تو از خاکی و کلوخ نیز از خاک! همچنان که آتش، آتش را نسوزاند خاک هم در خاک اثر ننماید. دیگر آن­که من نبودم که زدم.

ابوحنیفه گفت: پس که بود؟ گفت: همان خدایی که همه ­ی کارها را از او می­دانی و بنده را نیز مجبور مطلق. هارون جواب او را بپسندید و ابوحنیفه شرمنده از آن مجلس برفت  

[ دو شنبه 1 / 6 / 1393برچسب:داستان بر وجود خدا, ] [ 23:27 ] [ خادم سیدالشهدا ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
درباره وبلاگ

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: ان لقتل الحسین علیه السلام حرارة فی قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: برای شهادت حسین علیه السلام، حرارت و گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود.جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص .556
آرشیو مطالب
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





قالب وبلاگ و كد آهنگ

فروشگاه اینترنتی ایرانیان ماركت

اوقات شرعی ذکر روزهای هفته
width=133 height=133 type=application/x-shockwave-flash wmode="transparent">

پخش زنده حرم